معنی مخترع بریتانیایی

فارسی به عربی

مخترع

مبدع، مخترع


بریتانیایی

بریطانی

عربی به فارسی

مخترع

مخترع , جاعل

تعبیر خواب

مخترع

شما مخترع هستید: افتخار بزرگی نصیبتان میشود
دیگران مخترع هستید: پاداش خوبی برای کارشان خواهند گرفت.
فرزندان شما مخترع می شوند، شانس و خوشبختی - کتاب سرزمین رویاها

۱ـ دیدن مخترعی در خواب علامت آن است که به زودی دست به کاری استثنائی خواهید زد که موجب شهرت و افتخار شما می گردد.
۲ـ اگر خواب ببینید چیزی اختراع کرده اید، علامت آن است که در انجام طرحها و نقشه های خود موفق خواهید بود، و به ثروت دست خواهید یافت. - آنلی بیتون

فارسی به آلمانی

بریتانیایی

Britisch, Englisch

لغت نامه دهخدا

مخترع

مخترع. [م ُ ت َ رَ] (ع ص) از نو بیرون آورده شده و ایجاد شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نو پدید آمده. تازه پدید آورده: عالم مخترع است هم به صورت و هم به هیولی. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 24). به حکم آنکه صناعت شعر در بدو امر مخترع طبع عرب و مبتدع خاطر ایشان بوده است. (المعجم چ 1 ص 50). || (اصطلاح بدیعی) صنعتی است که معانی و لطایف تازه برانگیزد و تشبیهات و صنایع نو ایجاد نماید. مثال:
فلک جلال تو را وزن کرد با مه نو
به پله ای که تو بودی سبک گران آمد
اگر نبود گران سوی تو بگوی چرا
تو بر زمینی و ماهش بر آسمان آمد.
(مرآت الخیال چ بمبئی ص 112).
|| کلمه ٔ انشاء کرده شده. (ناظم الاطباء).

مخترع. [م ُ ت َ رِ] (ع ص) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده. (غیاث). آفریننده و کار نو بیرون آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوکننده. (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پیداکننده ٔ صنعت و علم و رهیاب و انشأکننده. (ناظم الاطباء):
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست.
نظامی.
تصنیف هر مبتدئی و تألیف هر مخترعی از سخن لاغر و فربه و خلل و حشو و زیاده و نقصان خالی و صافی نباشد. (تاریخ قم ص 14). || شکافنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || خیانت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خیانت کننده و مکرکننده و فریبنده. (ناظم الاطباء). || کسی که مال سواری موقتاً وام می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراع شود.

فرهنگ معین

مخترع

(مُ تَ رِ) [ع.] (اِفا.) اختراع کننده، ایجادکننده، آن که چیز جدیدی را اختراع کرده است.

فرهنگ عمید

مخترع

پدیدآمده، ایجادشده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مخترع

نوآور

معادل ابجد

مخترع بریتانیایی

2004

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری